۱۵ مرداد ۱۳۹۸

۱۲ تیر ۱۳۹۸

چه کنم؟

از فراقت همه ایّام ننالم، چه کنم؟ من که فارغ ز همه قیلم و قالم، چه کنم؟
‏سال‌ها رفت و غمت خاطرِ من زخمی کرد تو بگو، با نَمَکت، روی خیالم چه کنم؟
نکند روز وصالی نرسد در تقویم بی تو من ثانیه و روزم و سالَم چه کنم؟
منِ بیچاره فقط، دار و ندارم غم توست غیر از این، با همه ثروت عالم چه کنم؟
آن چنان غرق تمنّای تو بودم جانم ماضی‌ام سوخت و درمانده حالم، چه کنم؟
آسمان، بار امانت به منِ مسکین داد مانده‌ام با بدی قرعه و فالم چه کنم؟
من در این گوشه عُزلت، تو در آن بُرج رفیع وقت پرواز که شد، بی پر و بالم چه کنم؟
گشت ارشاد و حجابی که میان من و توست منِ گمراه که محروم ز شالم، چه کنم؟
هر کسی را هدفی هست و مرادی و غمی من که دل‌بسته آن صورت و خالم، چه کنم؟
فکر دنیا و غم آخرتم نیست که نیست این چنین باخته با وِزر و وَبالم چه کنم؟
قرن‌ها بگذرد و خاک شود این تن من شک نکن، باز پُر از شورم و حالم، چه کنم؟
نام من گر چه کلامی است، سخن‌دانم من لیک در محضر تو، گنگم و لالم، چه کنم؟
 

سید مصطفی کلامی هریس

                 تابستان ۱۳۹۸

۱۱ تیر ۱۳۹۸

۱۸ خرداد ۱۳۹۸

بار غمی به وسعت ایران کشیده‌ام …

داغ از برای تو، به تن و جان کشیده‌ام محنت زِ ابتلای دلیران کشیده‌ام
جان را چه قیمت است؟ اگر در فراق توست دست از جهان و زلف پریشان کشیده‌ام
ساقی بیار باده که جان خسته‌ی غم است از بس که بار تندیِ خوبان کشیده‌ام
«خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه» بار غمی به وسعت ایران کشیده‌ام
در حیرتم که نام تکامل برای چیست؟ از حسرتی که در پیِ انسان کشیده‌ام
سرمایه‌ی محبّت و عقل و صلاح را خطّی نشانه‌ی غم خسران کشیده‌ام
در اشتیاق روزنه‌ای سوی آفتاب گنج ادب به نرمی مژگان کشیده‌ام
«زین خلق پُرشکایتِ گریان، شدم ملول» بس های و هوی و نعره، که پنهان کشیده‌ام
پُر کن شراب ناب و قدح ده مرا، که من هر آنچه غیر توست، به بُطلان کشیده‌ام
غم‌نامه‌ای سروده کلامی، که بعد از آن هر لحظه را که جان ندهم، جان کشیده‌ام
 

سید مصطفی کلامی هریس

                 بهار ۱۳۹۸

۸ خرداد ۱۳۹۸

حکایت شهادت دادن دو کبک بریان

راهزنی به راه آمده، در سفره مهمانی شاه، دو کبک بریان دید و خندید. سبب خنده را پرسیدند. گفت: «در جوانی، تاجری را غارت کردم و خودش را کشتم. پیش از مردن، رو به دو کبک کرد و گفت: شاهد باشید. یاد حماقتش افتادم.» پادشاه گفت: «آن دو کبک شهادت‌شان را دادند.» و فرمان به قتلش داد.

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

از بادمجان رومی تا گوجه فرنگی

گوجه‌فرنگی، مانند سیب‌زمینی و چای، در زمان قاجار وارد ایران شد و در ابتدا نیز، به نام «بادمجان رومی» یا «بادمجان ارمنی» شناخته می‌شد. چرا که علاوه بر مسیر ورود سلطنتی، یک مسیر هم از طریق ارمنستان و عثمانی (ترکیه امروزی) برای واردات آن بوده است. گوجه‌فرنگی‌های آن دوران نیز، اغلب در اندازه کوچک و اصطلاحا گیلاسی بودند و بعدها، با ورود نژادهای بزرگ‌تر، نام «گوجه‌فرنگی» رایج شد. البته ریشه اصلی گیاه گوجه فرنگی، به آمریکای جنوبی و مرکزی بر می‌گردد و اسپانیایی‌ها افرادی بودند که برای نخستین بار، گوجه فرنگی را به اروپا برده‌اند.

۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸

YPEA: الگوریتم‌های تکاملی یارپیز

زمستان سال ۱۳۹۵ بود که پیاده‌سازی یکی از ایده‌های قدیمی‌ام را شروع کردم که سال‌ها ذهنم را به خود مشغول کرده بود. هدفم ایجاد یک ساختار واحد و منسجم، برای مدل‌سازی، تعریف و حل «مسائل بهینه‌سازی» (Optimization Problem) با استفاده از روش‌های «محاسبات تکاملی» (Evolutionary Algorithm) و «فراابتکاری» (Metaheuristic) بود. انگیزه اصلی من برای انجام این کار، طی ارتباطم با دانشجوها شکل گرفت. سال‌ها، با صدها دانشجو به صورت مستقیم در ارتباط بوده‌ام و می‌دانم که یکی از بزرگ‌ترین مشکلات محققین و دانشجویان، به ویژه افرادی که در برنامه‌نویسی چندان توانمند نیستند، تعریف ساختار مسأله و متغیرهای آن است.

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸

هر که را اندیشه باشد، زنده است …

چیست این سنگینیِ جسمِ دَنی؟ ابتلای این جهانِ مردنی
فکر باش و زنده باش و جان مَده با تفکّر، مرگ را امکان مَده
هر که را اندیشه باشد، زنده است کهکشانِ بی‌تفکّر، مُرده است
جسم و دنیا، بند و زندانِ تواَند گوشه‌ای ناقص زِ امکانِ تواَند
در تَبَتُّل کوش و پُر اندیشه باش لیلی‌ات فکر است، مجنون‌پیشه باش
سرنوشتت نیست زندان‌ماندنی فکرِ تو پایْ است و اهلِ رفتنی
آنچه انسان را بَرَد تا آسمان بالِ فکرست او، نه این جسم گران
هر چه دارد آدمی، افکارِ اوست ما بقی سنگینی است و بارِ اوست
دوزخ و جنّت تو را، فکر تو است شادی و محنت تو را، فکر تو است
شهروند هر کجایی، باک نیست چون که فکرت، بندِ آب و خاک نیست
 

سید مصطفی کلامی هریس

                 بهار ۱۳۹۸

مروری بر انواع مغالطات — بخش پنجم

قیاس مع الفارق، از جمله عباراتی است که امکان دارد افراد در شرایط گوناگون از آن استفاده کنند. اما، متاسفانه در برخی از متون، این کلمه را به اشتباه می‌نویسند و برخی نیز آن را با مفهوم اشتباهی به کار می‌برند. نوشتن «قیاس مع الفارق» به صورت «قیاس مع الفارغ»، اشتباه است. اما مفهوم «قیاس مع الفارق» چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید معنی کلمه فارق را دانست. فارق یعنی «جدا کننده» و یا ایجاد کننده تفاوت؛ ترجمه لفظی عبارت «قیاس مع الفارق» هم می‌شود: مقایسه با وجود تفاوت.

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸

شترهای قطبی و کوهانی برای روز مبادا

«لطیف ناصر» (Latif Nasser) [+]، دارای مدرک دکتری تخصصی از دانشکده علومِ دانشگاه هاروارد و مدیر تحقیقات «رادیولَب» (Radiolab) [+] است. او در این برنامه رادیویی به موضوعات متنوعی مانند بیماری‌های مرتبط با فرهنگ (Culture-Bound Illnesses)، عکاسی بلور برف (Snowflake Photography)، جزایر غرق شده و ماشین‌های (اتوماتا) قرن شانزدهم می‌پردازد. آقای ناصر، تاکنون چند سخنرانی تِد نیز داشته است.