8 ژوئن 2019

بار غمی به وسعت ایران کشیده‌ام …

بار غمی به وسعت ایران کشیده‌ام …
داغ از برای تو، به تن و جان کشیده‌ام محنت زِ ابتلای دلیران کشیده‌ام
جان را چه قیمت است؟ اگر در فراق توست دست از جهان و زلف پریشان کشیده‌ام
ساقی بیار باده که جان خسته‌ی غم است از بس که بار تندیِ خوبان کشیده‌ام
«خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه» بار غمی به وسعت ایران کشیده‌ام
در حیرتم که نام تکامل برای چیست؟ از حسرتی که در پیِ انسان کشیده‌ام
سرمایه‌ی محبّت و عقل و صلاح را خطّی نشانه‌ی غم خسران کشیده‌ام
در اشتیاق روزنه‌ای سوی آفتاب گنج ادب به نرمی مژگان کشیده‌ام
«زین خلق پُرشکایتِ گریان، شدم ملول» بس های و هوی و نعره، که پنهان کشیده‌ام
پُر کن شراب ناب و قدح ده مرا، که من هر آنچه غیر توست، به بُطلان کشیده‌ام
غم‌نامه‌ای سروده کلامی، که بعد از آن هر لحظه را که جان ندهم، جان کشیده‌ام
 

سید مصطفی کلامی هریس

                 بهار ۱۳۹۸

اشتراک‌گذاری این مطلب:
  • facebook
  • twitter
  • gplus

با من در شبکه‌های اجتماعی همراه باشید:

دیدگاه خود را بیان کنید

دیدگاه‌ها