هر روز، روز موش خرماست
امروز، دوم فوریه، به نام «روز گراندهاگ» (Groundhog Day) یا «روز موش خرما» شناخته میشود و جشنی به همین مناسبت، در آمریکای شمالی برگزار میشود. بنابر رسوم قدیمی مرسوم در کانادا و آمریکا، اگر موش خرما، از لانه خود بیرون بیاید و هوا ابری باشد، نویدبخش این است که بهار به زودی شروع خواهد شد. اما اگر هوا صاف و آفتابی باشد، و موش خرما سایه خودش را ببیند، به لانهاش بر میگردد و زمستان شش هفته دیگر نیز، طول خواهد کشید.
در سال ۱۹۹۳، فیلمی سینمایی به نام «روز موش خرما» منتشر شد که داستان یک گزارشگر هواشناسی، به نام «فیل کانرز» را روایت میکند. او برای تهیه گزارشی به مناسبت جشن روز گراندهاگ، به شهر «پانکسوتونی» (Punxsutawney) میرود. اما این روز، تبدیل به عجیبترین اتفاق زندگی فیل میشود و برای همیشه، او را و زندگیاش را تغییر میدهد. اگر فیلم را ندیدهاید، احتمال دارد چیزی که در ادامه خواهم نوشت، داستان را برای شما لو بدهد و مزه تماشای آن را از بین ببرد. این یک اخطار برای خطر اسپویل شدن ماجرای فیلم است.
فیل کانرز، روز دوم فوریه را چند صد بار، شاید چند هزار بار زندگی میکند. کار را با خوشگذرانی، عیاشی، دزدی و بیقانونی شروع میکند. در ادامه، بارها و بارها دست به خودکشی میزند. اما فردا، بدون این که چیزی تغییر کند، باز هم روز گراندهاگ برایش شروع میشود. اما اطرافیان، چیزی از دیروز به خاطر ندارند. نهایتا، فیل کانرز از این حلقه زمانی بینهایت خارج میشود. اما راه خروجش، نه از دل خودکشی و خوشگذرانی، بلکه از مسیر ایجاد تغییر در زندگی خود و دیگران میگذرد. او به این نتیجه میرسد که اگر قرار است یک روز را، به جبر زمان، بارها و بارها زندگی کند، آن چیزی که باید عوض شود، خود اوست. همین کار، راه خروج را به او نشان میدهد.
فیل کانرز، دوستی را بعد از سالها و به صورت اتفاقی در آن شهر میبیند. دوستش، نِد رایرسون، یک فروشنده ناشی بیمه است و فیل هم دل خوشی از او ندارد. اما در اواخر فیلم، فیل کانرز طرح بیمهای را از او میخرد و از زبان نِد میشنویم که: «امروز بهترین روز زندگی من است.» در حقیقت، فیل کانرز، آن روز را تبدیل به بهترین روز زندگی خیلی از اهالی و مسافران آن شهر کرده بود.
واقعیت این است که همه روزهای ما نیز، مثل هم هستند. حالا شاید با شمارهها و اعدادی اینها را از هم تفکیک کرده باشیم. اما در عمل، خیلی از ماها، یک روز را هزاران بار زندگی میکنیم؛ بدون هیچ تغییری. اما اگر قرار است از چنین تلهای خارج شویم، به نظر من، بهترین راه، ایجاد تغییر در خودمان و زندگی اطرافیان است.
حضور فیل کانرز، در آن روز، خوششناسی محض برای افرادی بود که با او مواجه میشدند. نمیگویم همیشه، اما سعی کنیم بعضی وقتها، خوششانسی افرادی باشیم که به هر نحوی، با ما رو در رو میشوند.
محمدرضا باطنی
متن بسیار زیبایی بود استاد.
اسماعیل
تاثیر گذار بود