۱۵ اسفند ۱۳۹۶

دختری با اراده آهنین

اخیرا یک سخنرانی تأثیرگذار از خانم «شمیم اختر» را شنیدم، که در تِد منتشر شده است [لینک]. شمیم یک دختر پاکستانی است، که توانسته است بر خلاف جریان مرسوم و بر خلاف دختران هم سن و سال خودش در خانه نماند و به مدرسه برود. او پس از تمام کردن دوران ابتدایی و دبیرستان، وارد کالج می‌شود، کار پیدا می‌کند، کمک خرج خانواده می‌شود، وارد دانشگاه می‌شود، کارهای مهم‌تر و بزرگ‌تری را در منطقه زندگی‌اش انجام می‌دهد، و نهایتا باعث می‌شود که دید مردم نسبت به تحصیل دختران، تغییر کند.

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵

صدای مهربان یک یار قدیمی

چند روز پیش، مطلبی در خصوص دفتر املای اول دبستانم و یادگاری‌های ارزنده معلم دلسوزم، سرکار خانم صابری نوشتم. پدرم آن نوشته را خوانده بود و باز هم مرا شرمنده لطف بیکرانش کرد. این دو روز به هر دری زده است، و به هر ترتیبی شده، شماره تماس این معلم عزیز را برایم یافته است. وقتی خبرش را داد، بسیار خوشحال و مبهوت شدم. پدر جان، بسیار سپاسگزارم.

۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵

یادگاری‌های معلم دلسوز من

مهر ماه سال ۱۳۶۸ اولین بار پا به مدرسه گذاشتم و دنیای تحصیل را، در «دبستان انقلاب کوی لاله» شروع کردم. نام معلم سال اول دبستانم را همیشه به یاد دارم؛ معلمی مهربان و فداکار به نام «خانم صابری». در آن زمان، حضور در کلاس‌های پیش دبستانی چندان مرسوم نبود و برای من و بسیاری از همکلاسی‌هایم، روز اول مدرسه، اولین روز حضور در کلاس و در محیطی خارج از خانه بود. اما خاطرات زیبایی در آن مدرسه برای ما خلق شد و به یادگار ماند؛ به ویژه در سایه مدیریت «خانم ثباتی آذر»، که تا سه سال دیگر، مدیریت آن دبستان را به عهده داشتند.

۱۵ اسفند ۱۳۹۴

دو کار خوب: آموختن و درختکاری

از میان کارهای خوب، و باقیات حسنه‌ای که انسان می‌تواند از خود به جای بگذارد، هیچ یک به اندازه آموختن و یا فراهم کردن زمینه آموزش، نمی‌تواند ماندگار و موثر باشد. آموختن به یک انسان، به زعم من، بهترین هدیه‌ای است که می‌توان به او داد. یک کار خوب دیگر، کاشتن درخت و یادگار گذاشتن آن برای آیندگان است. امروز روز درختکاری بود، و خوش به حال کسانی که، توانستند نهالی بکارند و طبیعت را خوشحال کنند.

درخت‌ها و گیاهان، کارشان مشخص است. بعید است زمانی بخواهند به جای اکسیژن، گازی سمی یا خطرناک را تحویل دهند. اما آموختن، می‌تواند درست انجام نشود و چیزهایی آموخته شوند که ارزشش را واقعا نداشته‌اند. ظرافت کار یک معلم هم، دقیقا همینجاست: در هنگام آموزش، چه چیزی را از خود به یادگار می‌گذاریم؟