۲۱ اسفند ۱۳۹۶

تر فدای خشک، اکثریت فدای اقلیت

اعتقاد به حقوق اقلیت و رعایت این موضوع، یکی از اصول مهم اخلاقی و انسانی در جامعه است، که ارزش و اهمیت آن، قطعا قابل انکار نیست. اما گاهی اوقات، تصمیم‌های اشتباهی که در حیطه‌های مختلف مدیریتی گرفته می‌شود، نهایتا باعث فدا شدن اکثریت، برای ترجیحات و اشتباهات اقلیت می‌شود. در این نوشته، چند مورد از این بی‌تدبیری‌ها را بیان کرده‌ام، که بخشی جدا نشدنی از زندگی روزمره ما شده‌اند.

بیش از سه میلیون موتور سیکلت در تهران وجود دارند، که بخش قابل توجهی از انتقالات شهری را عهده‌دار هستند. اما تردد موتوری‌ها در پیاده‌روها، از مشکلاتی است که هر روز دامنه آن، بیشتر و بیشتر می‌شود. برای حل این مشکل، مدیران شهری، مثل اغلب حیطه‌های مدیریتی، به ساده‌ترین روش ممکن روی آورده‌اند و سعی کرده‌اند با نصب موانعی، از عبور و مرور موتوری‌ها، در پیاده‌روها و پارک‌ها خودداری کنند. اما فقط کافی است یک بار با ویلچر، کالسکه بچه و یا یک چمدان مسافرتی در تهران راه بروید. از ناهمواری‌های راه‌ها که بگذریم، موانع مصنوعی و عمدی ساخته شده، بعضا تردد را غیر ممکن می‌کنند. مثلا، کافی است در ضلع غربی خیابان ایرانشهر، به سمت جنوب حرکت کنید. در نزدیکی‌های خیابان انقلاب، دو میله را به طرز عجیبی کار گذاشته شده‌اند که حتی امکان تردد دو پیاده به صورت همزمان را نیز، از بین برده است. تعداد اندکی موتور سوار، به حقوق دیگران احترام قائل نیستند و شهرداری نیز، این عدم احترام را کامل می‌کند و همه شهروندان را به خاطر این موضوع، جریمه می‌کند.

به هر دلیلی، افزایشی در قیمت دلار و درخواست برای خرید دلار ایجاد می‌شود. بانک مرکزی، برای کنترل سرعت جابجایی پول در سیستم بانکی، چند سال پیش واریزهای دستگاه‌های کارت خوان را به چند سیکل در روز کاهش داد و اخیرا نیز، واریزها یک بار در ۲۴ ساعت انجام می‌شوند. از طرفی، حواله‌های بین بانکی پایا و ساتنا نیز، فقط یک بار در روز تسویه می‌شوند. این موضوع، مانند ساختن سرعت‌گیر در وسط اتوبان است و همه مفاهیم تجارت الکترونیک و بانکداری اینترنتی را، زیر سئوال برده است. مجددا، عده‌ای (که قاعدتا نباید اکثریت باشند)، باعث می‌شوند که بانک مرکزی، همه مردم را به صورت یکجا، از این امکانات کاربردی، محروم کند.

برای انجام برخی امور بانکی، مثلا افتتاح یک حساب جاری یا دریافت وام، سخت‌گیری‌های عجیب و غریبی از طرف بانک‌ها، و با استناد به دستور بانک مرکزی انجام می‌شود. این سخت‌گیری‌ها، که باعث اتلاف زمان فراوان و اغلب باعث تنزل شأن انسانی مراجعین بانک‌ها می‎‌شود، احتمالا برای پیشگیری از افزایش آمار چک برگشتی یا بدهکاری‌های بانکی است. عده‌ای که مطمئنا در اقلیت هستند، اشتباهی انجام می‌دهند و نظام بانکی، چوبش را به همه می‌زند.

در اصل ۳۷ قانون اساسی، به صورت صریح گفته شده است که اصل بر برائت است؛ مگر این که جرمی در دادگاه ثابت شود. اما ظاهرا مدیران شهری معتقدند همه شهروندان موتورسوار هستند و قصد دارند وارد پیاده‌رو شوند؛ تصمیم‌گیران نظام بانکی بر این عقیده‌اند که هر تراکنشی اساسا با هدف پول‌شویی یا اخلال در بازار ارز اتفاق می‌افتد؛ و بانک‌ها معتقدند که هر کسی از در بانک وارد شد، یک مختلس است و یا امکان پاس کردن حتی یک چک را هم ندارد؛ همه این تصمیم‌گیران بر این عقیده‌اند، مگر این که عکس این موضوع ثابت شود. این نگاه، در تضاد و تناقض با قانون اساسی کشور است.

اما این راهکارهای موقت، که پیش از این نیز در اینجا [+] به آن‌ها پرداخته بودم، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. عده‌ای، که به زعم من در اقلیت هستند، باعث تحمیل محدودیت به همه آحاد جامعه می‌شوند و همه را متضرر می‌کنند. مدیران گرامی نیز، اغلب ساده‌ترین راه را، که وضع همین محدودیت‌هاست، در پیش می‌گیرند؛ بدون آن که چاره‌ای اساسی برای برخورد مستقیم با متخلفین اندیشیده شود. از دید ایشان، احتمالا اصلی‌ترین عامل طلاق، خود ازدواج است. پس اگر ازدواج کمتر شود، آمار طلاق هم کمتر خواهد شد. به همین ترتیب، پیاده‌روها اصلا نباید محل تردد باشند؛ تراکنش‌های مالی نیز باید حذف شوند تا اخلالی در بازار ایجاد نشود؛ و این که بهترین روش کاهش بدهکاری بانکی و چک‌های برگشتی، این است که اساسا به کسی وام یا دسته چک داده نشود.

۱۵ مرداد ۱۳۹۶

تخدیر علمی و پژوهشی

در دفعات محدودی که گذرم به میدان و خیابان انقلاب افتاده است، یک موضوع به خصوص، واقعا حالم را خراب کرده است: تبلیغ موسسات برای نوشتن مقاله و پایان‌نامه دانشجویی. این عرضه خدمات، البته متکی به تقاضای قابل توجه از طرف جامعه دانشجویی است که نمونه‌های فراوانی از این درخواست‌های نامشروع و غیر علمی را، هر روز در اینباکس شخصی و یا در شبکه‌های اجتماعی می‌بینم. از بابت این موضوع، دل همه دوستداران علم و آموزش در ایران، به معنای واقعی کلمه، خون است.

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶

ظالمان روزمره

اغلب وقتی صحبت از صفت ظالم است، ما یاد پادشاهان خودکامه، خونخوار و سفاک می‌افتیم. اما ستمکاری و ظلمت گستری، نیازی به تخت پادشاهی ندارد. صاحب موتور سیکلتی که در تصویر این نوشته می‌بینید، الحق که ستمکار است. حتی به زعم من، ستمکارتر از پادشاهان بدنام تاریخ است. چرا که این فرد، تقریبا هر آنچه در توان داشته، به کار بسته است. اما مطمئن نیستم که مثلا، چنگیز خان مغول هم آیا واقعا همه تلاشش را کرد و همه امکاناتش را به کار بست، یا نه؟ اما آن طور که به نظر می‌رسد، این فرد، واقعا از آنچه در توانش بوده، حتی ذره‌ای کم نگذاشته است.

۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست …

صبح امروز برای خرید نان، از خانه بیرون رفتم. در حالی که پیاده به سمت نانوایی می‌رفتم، شاهد اتفاق ناخوشایندی بودم. مرد جوانی با ماشینش، در خلاف جهت مجاز، وارد کوچه‌ای شده بود، و در ماشینش را هم باز گذاشته بود؛ به نحوی که، افرادی که در مسیر صحیح می‌خواستند عبور کنند، به سختی می‌توانستند رد شوند. پیرمردی با ماشین سواری‌اش می‌خواست رد شود، و بوق ملایمی زد که این جوان، در ماشینش را ببندد و اجازه عبور بدهد. اما واکنش مرد جوان، به جای عذرخواهی و یا عمل به خواسته پیرمرد، این حرف بود که: «تریلی نیست که. رد میشه. برو. چرا بوق می‌زنی؟»؛ و چند حرف ریز و درشت دیگر، که نمی‌توانم بازگو کنم.

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵

قانون، اخلاق و شرافت انسانی

چند وقت پیش، فیلم پل جاسوس‌ها (Bridge of Spies)، محصول ۲۰۱۵ و ساخته استیون اسپیلبرگ را دیدم. فیلم، همان طور که انتظارش را داشتم، یک شاهکار بود؛ به خصوص بازی زیبای تام هنکس و دیالوگ‌های اثرگذاری که در فیلم استفاده شده بود، بیش از همه، جلب نظر می‌کرد. فیلم مربوط به سرگذشت واقعی جیمز بریت داناوان، یک وکیل آمریکایی است، که تلاش‌های زیادی را برای آزادی زندانیان کرده است، که یکی از معروف‌ترین آن‌ها، مبادله اسرا میان شوروی سابق و آمریکا، در دهه ۶۰ میلادی است و در فیلم مذکور، این موضوع به تصویر کشیده شده است.