۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵

این روزهای شهر ما

این روز‌ها اخبار هولناکی می‌شنویم که حاکی از فرو ریختن نظام اخلاقی جامعه ماست. دوست ندارم منفی باشم؛ اما واقعا ناراحت و دلگیرم. بخشی از دلگیری‌ام را در کالبد این غزل دمیدم و با شما دوستان، به درد دل نشستم. امیدوارم، ماجرای آزار ستایش و ندا، و بی‌اخلاقی فرزاد حسنی، و موارد مشابه، که هزینه‌های زیادی را به جامعه تحمیل می‌کنند، روزی به پایان برسند و حال‌مان بهتر از این باشد؛ حال همه‌مان.

 

حیرت از قافله و اهل ندانم کارش

                    که زند شعله به جان و به همه افکارش

بلبلان قافیه شعر و غزل باخته‌اند

                    بس که تندی شده با گلشن و با معمارش

خواجگان را که نماندست غم خدمتکار

                    دلربایی و ادب، کج شده از معیارش

دل صاحب نظران، حبس در این خانه پوچ

                    زین سرای خشن و سلسله آزارش

از هنر هیچ نماندست، مگر دل شکنی

                    گل این بی‌خبران رفته و مانَد خارش

لیک دانم که در این شهر پر از فتنه و خون

                    کوچه‌ای هست «که سر می‌شکند دیوارش»

«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                    هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش»

غم این بیت حزین، گر چه عظیم است، ولی

                    در پس پرده شب، صبح شود اجبارش

گر گذر کردی از آن مِی‌کده اهل نظر

                    یادی از حال کلامی کن و از دلدارش


سیدمصطفی کلامی هریس
– اردیبهشت ۱۳۹۵

۲ اردیبهشت ۱۳۹۵

برای پدر

ای پدر، ای کـوه پابرجـای مـن سـرپناه و ملجأ و مــأوای مـن
زندگـی را تار و پـودی، ای پدر نغمه جـان را سـرودی، ای پـدر
تو جـوانی داده‌ای، نان داده‌ای زندگی گر می‌کنم، جـان داده‌ای
قیمت لبـخند بر لب‌هـای مـن پینـه دستـان تـو، بـابـای مـن
تار تار مـوی تو چون شد سپید راه من روشن شد و غم نـاپدید
ای رفیق لحظه‌هـای سخت من ای یگـانه تکیه‌گـاه و بخت من
این پسر، هفتاد سالش هم شود وقت دلتنگی، به سویت می‌دود
سیدمصطفی کلامی هریس
اردیبهشت ۱۳۹۵

 

۱۱ فروردین ۱۳۹۵

برای مادر

یوخ‌دور عالم ده سنین تک، بالایا یولداش آنا عشق‌دن صحبت اولان‌دا، هامی‌دان‌سان باش آنا
سـریلـیپ جنّت اعـلی، ایـاق آلتـین‌دا سـنه سـن محـبت کــوره‌سین‌ده، اَریدَرسـن داش آنا
بالا راحت یوخـولاردا، سـنه گوز یومماق یوخ نـه گـوزل پـرده چکـیپسن، مـنه ای نقــاش آنا
آنـــانین محبـتین ســایمـاقـا دنیــا یِتـمز من دوروپ ایاق آتینجـا، قـوجالیپ یوز یاش آنا
سیدمصطفی کلامی هریس
فروردین ۱۳۹۵

ترجمه فارسی:

در جهان، برای فرزند دوستی مانند تو نیست، ای مادر

زمانی که صحبت از عشق است، سرآمد همه تویی ای مادر

بهشت برین در زیر پایت پهن شده است

در کوره محبت تو، سنگ هم آب می‌شود ای مادر

زمانی که فرزندت در خواب راحتی است، تو حتی چشمانت را نمی‌بندی

چه نقش زیبایی را برای من ترسیم کرده‌ای، ای مادر

برای شمارش و قدرشناسی محبت مادر همه دنیا هم کافی نیست

چرا که تا من شروع به قدم برداشتن کنم، انگار که مادر صد سال پیرتر شده است

 

۱۷ اسفند ۱۳۹۴