وقتهایی که طلا نیستند
چند هفته پیش، بعد از داستان دسته چک [+]، یک مدیر بانک به من توصیه کرد که باید به شکل صوری، گردش در حسابهایمان ایجاد کنیم و دسته چک اولیه را زودتر تمام کنیم تا امکان دریافت تعداد برگ بیشتر وجود داشته باشد. یاد داستانی افتادم و برایش تعریف کردم، که در ادامه آوردهام.
چند سال پیش، بعد از انجام طرحی پژوهشی به عنوان جایگزین خدمت سربازی، که مدت آن بیش از دو و نیم سال طول کشید، به عنوان آخرین مرحله، باید مدتی را در یک مرکز آموزشی نظامی میگذارندم. خوشبختانه این امکان برای ما فراهم شده بود که با وسیله نقلیه شخصی به پادگان برویم. پس از چند روز، با چند نفر از دوستان هماهنگی کردیم که به جای این که هر نفر یک ماشین ببرد، به صورت نوبتی ماشین بیاوریم.
صبح روز بعد، ماشین را تحویل پارکینگ دادیم و رسید گرفتیم. اما دژبانی فقط اجازه تردد به راننده را داد؛ مسافران باید از در دیگری وارد پادگان میشدند؛ دری که حدود سه کیلومتر با پارکینگ فاصله داشت. آن روز به نحوی عبور کردیم و در اولین فرصت به فرماندهان محترم مراجعه کردیم. هر یک از فرماندهان ما را به مافوق خود ارجاع دادند تا رسیدیم به فرمانده هنگ. ماوقع را برای جناب سرهنگ تعریف کردیم و گفتیم که برای کاهش مصرف سوخت و چند ملاحظه دیگر، میخواهیم هر چهار نفر، یک ماشین بیاوریم. امکان پیاده کردن مسافران در کنار در ورودی دیگر نیز وجود نداشت. بازگشت مجدد ماشین به پارکینگ، بسیار زمانبر بود.
خلاصه، سرهنگ موافقت نکرد و گفت: این موضوع از نظر امنیتی مشکلساز است. نهایتا پیشنهاد داد که: هر کدام ماشین خودتان را بیاورید. اما فردا ما باز هم با یک ماشین رفتیم و همه نیز بدون مشکل از همان در مربوط به پارکینگ، وارد پادگان شدیم. اما چطور؟
مأموران مستقر در دژبانی، تکمیل فرم ورود به پارکینگ را به رانندگان سپرده بودند. هر فرد که ماشین آورده بود، یک قبض تکمیل میکرد، ۵۰۰ تومان پرداخت میکرد و آنها روی قبض مهر میزدند. اما باگ این سیستم، اینجا بود که کنترل نمیشد که فردی که قبض را تکمیل میکند، اساسا ماشینی آورده است یا نه؟ با این اوصاف، ما چند نفر با یک خودرو وارد پارکینگ میشدیم، هر کدام جداگانه قبض تکمیل میکردیم، هزینه پارکینگ پرداخت میکردیم و به عنوان راننده از همان در وارد پادگان میشدیم؛ مشکلی هم برای امنیت به وجود نمیآمد. حتی چند بار، نام چند ماشین گران قیمت را در قبض درج کردیم، و با دوستان مزاح میکردیم که الان برگردیم و آن را از نگهبان پارکینگ مطالبه کنیم.
این طنز تلخی است که در سیستم بانکی ما و خیلی جاهای دیگر هم وجود دارد. حیف از زمانهایی که برای تکمیل قبض پارکینگ یا چک صوری هدر میرود. این زمانها، سرمایههایی هستند که با هیچ چیز دیگری قابل جبران و جایگزینی نیستند. حیف از وقتهایی که طلا نیستند.
نعیمی
سلام برادر خوب
ممنون از یادتان و پندتان
پیشاپیش عیدتان مبارک