تحصیلات و کار آفرینی
اغلب پیش میآید که مصاحبههای انجام شده با مدیران کسب و کارهای نو در ایران را میبینم، میخوانم و یا میشنوم. نکات جالبی از میان این مصاحبهها قابل برداشت هستند، که اغلب با تجارب خود من در فرادرس، مطابقت دارند. اما چند موضوع در این گفتگوها غالبا بیان میشوند، که شخصا چندان با آنها موافق نیستم. یکی از این موارد، دیدی است که افراد نسبت به تحصیلات دانشگاهی دارند.
این مضمون را از مدیران استارتاپها و کارآفرینان جوان به کرات شنیدهایم که مثلا «تحصیلات دانشگاهی به درد کسب و کار نمیخورد» و یا «همان لیسانس هم زیاد است»؛ و مضامینی از این دست. اغلب، مرجع این گزارهها نیز، افراد سرشناسی چون بیل گیتس، استیو جابز و یا مارک زاکربرگ هستند، که تحصیلات را در همان مقطع کارشناسی نیمه کاره رها کردهاند و همگی نیز موفق شدهاند. اما این گزاره، کمی خطرناک و مغالطه آمیز است و اغلب طوری بیان میشود که گویا، شرط لازم موفقیت در کسب و کار، ترک تحصیل است.
من شخصا به این موضوع اعتقادی ندارم و فکر نمیکنم که تحصیلات مانع موفقیت در کسب و کار باشد. البته، بر این عقیده هم نیستم که داشتن تحصیلات دانشگاهی، الزاما منجر به موفقیت خواهد شد؛ ابدا این طور نیست. اما فکر میکنم موضوع زندگی افراد مشهوری که نامشان در بالا آمد، خوب درک نشده است. مطمئنا این افراد به دنبال دانشی بودهاند که به واسطه همان دانش، کسب و کارشان را گسترش دادهاند؛ اما دانشگاه یا نظام آموزشی که در آن بودهاند، نتوانسته است این موارد را برایشان تأمین کند. در مقابل، این افراد با خروج از سیستم آموزشی، خودشان نسبت به رفع نیازمندیشان به دانش اقدام کردهاند. نمیتوان انتظار داشت که فقط با ترک تحصیل، درهای موفقیت به رویمان باز شوند. کسی که از دانشگاه خارج میشود و فکر میکند دانشگاه نتوانسته است آنچه را که لازم دارد برایش فراهم نماید، باید بیشتر به فکر یاد گرفتن باشد؛ نه این که مطالعه و یادگیری را فراموش کند.
فکر میکنم واقعا اگر کار یک نفر به اندازهای مهم و تخصصی نشده است که تحصیلات مزاحم آن باشد، نباید فرصت تحصیل را از خودش بگیرد. وقتی مولفه مهمی به نام «آموزش» را از زندگی حذف میکنیم، مطئمنا باید جایگزین بسیار بسیار محترمی برای آن داشته باشیم. اگر این طور نیست، بهتر است چنین تصمیمی گرفته نشود؛ چرا که احتمالا پایان خوبی نخواهد داشت.
متأسفانه یکی از آفات کارآفرینی در ایران، همین است که عدهای آمدهاند و ترک تحصیل میکنند؛ یک دفتر شیک اجاره میکنند؛ مثل دفتر کار گوگل آن را تزئین میکنند؛ یک دستگاه فوتبال دستی هم در دفتر کار میگذارند؛ اما در نهایت نتیجه خاصی هم به دست نمیآید. طوری که مصداق این عبارت میشود: خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد.
vahid
با سلام. به نظر بنده افرادی مثل بیل گیتس و کسانی که ترک تحصیل کردند و موفق شدند، آن فرد باید دریایی از ایده و خلاقیت به همراه داشته باشد تا چنین کاری برایش عاقلانه باشد. در غیر اینصورت ترک تحصیل یعنی دور کردن خود از مطالعه بیشتر. مطالعه ای که از طریق آن می شود به ایده و خلاقیت های بیشتری رسید.