صعود به ارتفاع بدبختی
چند روز پیش، تصویر این نوشته را، به همراه یک متن کوتاه، در تلگرام دریافت کردم. در ابتدا باورم نشد که این عکس، مربوط به اقدام دسته جمعی والدین و وابستگان دانشآموزان، برای رساندن تقلب در حین برگزاری امتحان باشد. فکر کردم شاید، این هم از جمله مطالب ساختگی و بدون مرجع باشد، که چند صباحی دست به دست خواهد شد.
اما داستان این عکس واقعی است و این افراد، که اهالی ایالت «بیهار» هندوستان هستند، در این مدرسه و چندین مدرسه دیگر، به صورت گروهی، یکی از عجیبترین و بزرگترین جریانات تقلب در جهان را، رقم زدند. ظاهرا پلیس هند هم مداخلاتی داشته است و چند نفر را دستگیر کرده است. اما به نظر، مشکل به مراتب ریشهایتر است و نیازمند برنامهریزی دقیقتری است. این پدیده، چیزی نیست که ظرف یکی دو روز گذشته ایجاد شده باشد. مردم ایالت «بیهار»، احتمالا با این فرهنگ بزرگ شدهاند.
فیلمها و تصاویر این ماجرا را که بررسی میکردم، فقر و درماندگی را در همه جا میدیدم. وابستگان دانشآموزان، از دیوارهای مدارسی که وضعیت چندان جالبی ندارند، بالا میروند؛ جانشان را به خطر میاندازند؛ که نهایتا دانشآموزی که دانش و شایستگی دریافت نمرهای را ندارد، بتواند نمره قبولی بگیرد و باسواد شود. نهایتا پس از چند سال، احتمالا به عنوان یک تحصیل کرده، در جایی مشغول خدمت به مردم و کشورش شود. قطعا چنین دانشآموزی، هیچ گاه قابل اعتماد نخواهد بود. نمیتوان کارهای مهم و تخصصی را به او سپرد. این بالا رفتن از دیوار مدرسههای نیمه مخروبه، یکی دو نسل بعد، همه جای جامعه را به خرابی خواهد کشاند. همان ساختمانهای بد منظره را هم نخواهند داشت.
چند روز پیش، تصویر دیگری را دیدم که یک مغازه «نوشتافزار فروشی» اعلام کرده بود که میتواند مشقهای فرزندان دلبند را با نازلترین هزینه، بنویسد. این فرزند دلبند، مشق را ننویسد؛ به او تقلب برسانیم؛ انشایش را ما برایش از اینترنت پیدا کنیم؛ پایاننامهاش را دیگران برایش بنویسند؛ اصلا مدرک دکترا هم بگیرد؛ آخرش چه میشود؟ تا کجا میتوان به این ترتیب ادامه داد؟ به هر حال، روزی خواهد آمد که این فرد، مجبور باشد مسئولیت بپذیرد. و البته، روزی هم خواهد آمد که افراد قابل اعتماد، که بتوان به آنها کاری را سپرد، اگر نایاب هم نشده باشند، بسیار بسیار کمیاب باشند.
توحید
عالی بود استاد