8 جولای 2017

پردازنده باشیم

پردازنده باشیم

چند ماه قبل، به همراه دکتر آتشپز، زمانی که ایشان سفر کوتاهی به ایران داشتند، برای رفتن به یک جلسه کاری، از یکی از تاکسی‌های اینترنتی، یک ماشین خواستیم. ما تا نشستیم در ماشین، راننده از ما سئوال کرد: «از کدام مسیر برویم؟». با توجه به این که ما هیچ کدام، آشنایی زیادی با مسیر نداشتیم، واقعا پاسخ دادن به این سئوال سخت شد. به هر حال، با اصرار چند باره و عجیبی که راننده برای دریافت پیشنهاد از ما داشت، واقعا تمرکزمان به هم ریخت. اصلا قرار بود ما در مورد موضوعات مهمی با هم صحبت کنیم؛ اما این راننده، کاری را که خودش باید انجام می‌داد، به عنوان بار فکری، به ما تحمیل می‌کرد. واقعا بخش مهمی از رانندگی، همین است که از کدام مسیر برویم و چطور برویم؛ اگر می‌دانستیم قرار است این سئوالات به ما تحمیل شود، شاید با وسیله شخصی می‌رفتیم.

بعضا پیش می‌آید که به فردی کاری سپرده می‌شود؛ اما آن فرد بخش مهمی از پردازش لازم برای کار را، مجددا به خود ما برگشت می‌دهد. یعنی، بیشتر دوست دارد بشنود که چه کار باید بکند و ذره‌ای خلاقیت، ابتکار، یا حتی ریسک و شجاعت در کار ندارد. نهایتا هم، این برون سپاری، یک خاطره تلخ می‌سازد و هر زمان، قرار باشد که موضوعی به شخص ثالثی واگذار شود، استرس شدیدی به ما تحمیل می‌شود.

البته این نوع شانه خالی کردن از زیر بار پردازش و پردازنده بودن، در موضوعات دیگر هم دیده می‌شوند. مثلا همین چند روز پیش، از میوه فروش محله‌مان پرسیدم: «این نوشته که چسبانده‌اید به دیوار و گفته‌اید که با کارت کشیدن در دستگاه پوز، امکان پرداخت وجه نقد ندارید، و نشانی دستگاه خودپرداز روبرو را داده‌اید؛ با وجود این نوشته، آیا باز هم افرادی هستند که پول نقد بخواهند؟». گفت: «تا دلت بخواهد. حداقل روزی ۳۰ نفر». موارد مشابه این موضوع، کم نیستند. افراد واقعا نمی‌خواهد (یا بعضا نمی‌توانند) پردازنده‌های خوبی باشند، و قوی‌ترین هشدارها و جیغ‌ترین رنگ‌ها هم، برای این که ذره‌ای عملکرد پردازشی در ایشان پدیدار شود و فعالانه رفتار کنند، کارساز نیستند.

شخصا انسان‌ها را مانند کامپیوترهای موجود در شبکه می‌بینم؛ هم حافظه دارند و هم توان پردازش. اما متأسفانه، اغلب افراد، عمدا یا سهوا، بار فکری و پردازشی را که خود باید به دوش بکشند، به دیگران حواله می‌دهند. مسیری را که خودشان باید پیدا کنند، از مسافرشان مطالبه می‌کنند؛ جزئیات طرحی را که خودشان مسئول طراحی آن هستند، از مدیرشان مطالبه می‌کنند؛ اطلاعیه‌ای را که خودشان باید بخوانند، دوست دارند به صورت شفاهی از زبانی دیگر بشنوند؛ جستجویی را که خودشان باید در گوگل انجام دهند، دوست دارند توسط فرد دیگری انجام شود. متأسفانه این نوع تنبلی و خاموشی پردازشی در جامعه، بسیار شایع است و واقعا باید فکری جدی برایش بشود؛ قبل از این که بخش فعال پردازنده‌ها، زیر بار سنگین محاسبات ناخواسته، بسوزند.

اشتراک‌گذاری این مطلب:
  • facebook
  • twitter
  • gplus

با من در شبکه‌های اجتماعی همراه باشید:

دیدگاه‌ها

  1. رامین
    ۱۸ تیر ۱۳۹۶

    این روزا Cloud Computing‌ باب شده دیگه…;)

  2. آبادپور
    ۱۸ تیر ۱۳۹۶

    این متن عالی بود !!!

    • رامین
      ۲۹ تیر ۱۳۹۶

      خصوصاً جمله آخر…

دیدگاه خود را بیان کنید

دیدگاه‌ها