9 می 2016
مغزی که خودش را تربیت میکند
قشر مغز یا Cerebral Cortex مهمترین بخش مغز انسان و همان لایه سلولهای خاکستری است که مغز را پوشانده است. هر بخش از قشر مغز، به وظیفه و عملکرد خاصی اختصاص دارد، که در کنار هم مهارتها و احساسات را کنترل میکنند. به عنوان مثال، حواس پنجگانه و قابلیتهای حرکتی (موتوری) در بخشهای مشخصی از قشر مغز، پردازش میشوند.
نقشه و تقسیمبندی قشر مغز، در میان افراد مختلف تفاوت دارد. حتی در سنین مختلف نیز، این نقشه برای یک فرد تغییر میکند. کودکان به مرور که با دادههای ارسال شده از طریق حواس آشنا میشوند، قشر مغزشان آرایش مناسبتری را اتخاذ میکند. توانایی تشخیص صداهای مختلف، تشخیص رنگها، توانایی انجام حرکتهای پیچیده، و امکان تشخیص درد در مناطق مختلف بدن، چیزی است که به مرور در یک کودک رشد میکند. به طور واضح، اغلب کودکان نمیتوانند محل دقیق درد را مشخص نمایند؛ چرا که مغز آنها هنوز نتوانسته است الگوی مربوط به دردهای مختلف را شناسایی کند.
طبق نظریه یادگیری هِب (Hebbian Learning Theory)، که در سال ۱۹۴۹ توسط دونالد اولدینگ هِب و در کتاب «سازمان رفتار» مطرح شد، اتصالهایی از سلولهای عصبی یا نورونها، که به دفعات فعال میشوند، به مرور طوری تغییر میکنند که عملکرد سریعتری داشته باشند، تا به این ترتیب عملکرد کلی مغز، بهبود یابد. در واقع، طبق این نظریه، مسیرهای پر رفت و آمد مغز، توسعه داده میشوند تا ترافیک این مسیرها روانتر شود. این همان کاری است که شهرداری برای روان کردن ترافیک در شهر انجام میدهد.
این رفتار، باعث ایجاد خود تنظیمی در قشر مغز میشود و یک سازمان متناسب با محیط فرد، برای مغز او ایجاد میشود که خود مغز آن را کشف میکند. این قابلیت، منشأ الهام بسیاری از روشهای هوش مصنوعی بوده است که معروفترین آنها نگاشت خود سازماندِه (SOM) است، که در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، توسط تئو کوهونِن معرفی شد.
در اثر این رفتار تطبیقی، یک فرد علاقهمند به موسیقی حرفهای، مدت زمان زیادی در معرض سیگنالهای صوتی قرار میگیرد و بخشی که عهدهدار شنوایی است، به مراتب بیشتر از یک فرد معمولی توسعه مییابد و چنین فردی، نهایتا قادر است صداها را دقیقتر از سایرین بشنود. همین موضوع در مورد حالات و حسهای روانی هم میتواند درست باشد. مثلا افرادی که به صورت مداوم در معرض جملات شاد قرار میگیرند، به مرور بخش مربوط به ایجاد شادی، فعالتر میشود و عملا سریعتر از دیگران به «شاد بودن» واکنش نشان میدهند. از این رو، با یک دلیل کاملا علمی مبتنی بر نورولوژی، مطمئن باشید که شاد بودن و مثبت اندیشی، یک مهارت قابل توسعه است. پس شاد باشید و مثبت بیاندیشید.