اخلاق کلاغها
چند ماه پیش، صبح یکی از روزهای جمعه با همسرم، برای صرف صبحانه به یکی از پارکهای نزدیک منزل رفتیم. بساط صبحانه را که پهن کردیم، بعد از مدتی یک کلاغ در نزدیکی ما فرود آمد. از نگاه و حرکاتش متوجه شدیم که غذا میخواهد. تکهای نان و پنیر به آن کلاغ دادم. این بار با صدا غذا خواست و من هم درخواستش را پاسخ دادم.
به مرور تعداد کلاغها بیشتر و بیشتر شد، و ما در میان تعداد زیادی کلاغ محاصره شدیم. تا آنجا که توشه اندکمان کفاف میداد، سعی کردیم که از ایشان پذیرایی کنیم. در این میان، رفتار جالبی از این کلاغها دیدم، که حاکی از وجود قوانین و اخلاق خاصی در میان ایشان بود.
زمانی که یک یا چند تکه غذا را به طرف جمع کلاغها پرتاپ میکردیم، ایشان نهایت تلاش خود را برای به دست آوردن غذا انجام میدادند و با یکدیگر به رقابت میپرداختند. اما این رقابت تا جایی ادامه داشت که کلاغی، غذا را به منقار نگرفته باشد. به محض این که کلاغی موفق میشد که غذا را به منقار بگیرد و آن را تصاحب کند، رقابتها تمام میشد. هیچ کلاغی، حتی اگر قویتر هم بود و امکانش را داشت، از منقار کلاغ دیگر غذا را نمیربود.
همه کلاغها، از قوی تا ضعیف، همگی این قانون را رعایت میکردند و با وجود گرسنگی و احتیاج، این قاعده اخلاقی را به جای میآوردند. از آن زمان تا کنون، برای کلاغها احترام بیشتری قائل هستم. چرا که با وجود همه نیازها، کمبودها و محدودیتهایی که دارند، باز هم به اصولشان پایبند هستند. کلاغها اخلاق دارند.
محجوب
کلاغ مرغ قشنگی است ، خواهرش میناست
کلاغ هر چه سیاه تر ، سپیدی اش پیداست
کلاغ شاعر مردان زخمی پاییز
تبر شکسته ، درخته مانده ، شعر پشت صداست…
اصغر خلفی
بله دقیقا همینطوره جناب مهندس :
حیوانات رفتار های قابل تحملی دارند نسبت به بعضی انسانها .
کاش همین قاعده در زندگی کلاغ کمی هم در زندگی انسان ها وجود داشت .
افسوس…..
ولی طبیعت زندگی این است