ارزش، اقلیت و اکثریت در نگاه ما
تصویر این گنجشک، یکی از چندین تصویر پس زمینهای است که چند سال است، به صورت گردشی در کامپیوتر شخصیام از آنها استفاده میکنم. یکی از ویژگیهای مهم این تصویر، بیش از اندازه معمولی بودن سوژه آن است. من شخصا روزانه دهها گنجشک را میبینم و شاید صدای صدها گنجشک را هم میشنوم. زمانی فکرش را هم نمیکردم که چنین تصویری، که به شدت معمولی و تکراری است، بتواند عکس پس زمینه باشد. اما شد و من فکر میکنم واقعا تصویر زیبایی است، و خواستم این زیبایی و ظرافت را، با شما نیز به اشتراک بگذارم.
ما انسانها، غالبا در نگاهمان تفاوتها و تغییرات را میبینیم؛ بیشتر به دنبال ویژگیهای متمایز کننده هستیم. این را، به صورت بیولوژیکی از نیاکانمان به ارث بردهایم و طبیعی است چنین ساز و کاری بر بینش ما حاکم باشد. از نظر ریاضی نیز، این رفتار تقریبا معادل با مشتق گرفتن و تفاضل گیری از مشاهدات است، که در نتیجه آن، ما نگرشی تغییر بین را دنبال میکنیم و بیش از خود پدیدهها، به تفاوت آنها با سایرین و محیط نگاه میکنیم.
یک گنجشک معمولا تا زمانی که تعداد گنجشکها زیاد باشد، و در مقایسه با سایر انواع جانداران اطراف ما در اکثریت نسبی باشند، توسط ما دیده نخواهد شد. اما به محض این که این اکثریت از بین برود، رفته رفته گنجشکها مرئی میشوند و از آنها صحبت میشود.
بخش قابل توجهی از نظام ارزشگذاری ما، بر روی کمیاب بودن یک پدیده یا موجود بنا شده است. این منطق، تا حدودی درست است؛ اما نمیتواند و نباید مبنای منطقی همه نظام ارزشگذاری ما باشد. نتیجه این نوع تفکر میشود این که، اکثریتها و فراوانیها، آن قدر مورد بی مهری و بی توجهی قرار میگیرند، و ما آن قدر در این مسیر اصرار میکنیم، که نهایتا این فراوانی به کمیابی یا نایابی تبدیل شود.
نکات قابل توجهی در خصوص تعبیر ریاضی نگرش انسانها به صورت عملگرهای ریاضی وجود دارند، که میتوانند برای مدلسازی ریاضی این پدیده، به کار روند. امیدوارم، بتوانم در آینده، در نوشتهای به این موضوع هم بپردازم.
معین
مطلب نابی بود در وب فارسی ، خیلی مشتاقم این پست بسط داده بشه و بیشتر در موردش بدونم خصوصا ” تعبیر ریاضی نگرش انسانها به صورت عملگرهای ریاضی”