بار غمی به وسعت ایران کشیدهام …
داغ از برای تو، به تن و جان کشیدهام | محنت زِ ابتلای دلیران کشیدهام | |
جان را چه قیمت است؟ اگر در فراق توست | دست از جهان و زلف پریشان کشیدهام | |
ساقی بیار باده که جان خستهی غم است | از بس که بار تندیِ خوبان کشیدهام | |
«خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه» | بار غمی به وسعت ایران کشیدهام | |
در حیرتم که نام تکامل برای چیست؟ | از حسرتی که در پیِ انسان کشیدهام | |
سرمایهی محبّت و عقل و صلاح را | خطّی نشانهی غم خسران کشیدهام | |
در اشتیاق روزنهای سوی آفتاب | گنج ادب به نرمی مژگان کشیدهام | |
«زین خلق پُرشکایتِ گریان، شدم ملول» | بس های و هوی و نعره، که پنهان کشیدهام | |
پُر کن شراب ناب و قدح ده مرا، که من | هر آنچه غیر توست، به بُطلان کشیدهام | |
غمنامهای سروده کلامی، که بعد از آن | هر لحظه را که جان ندهم، جان کشیدهام | |
سید مصطفی کلامی هریس بهار ۱۳۹۸ |