5 مارس 2016

دو کار خوب: آموختن و درختکاری

دو کار خوب: آموختن و درختکاری

از میان کارهای خوب، و باقیات حسنه‌ای که انسان می‌تواند از خود به جای بگذارد، هیچ یک به اندازه آموختن و یا فراهم کردن زمینه آموزش، نمی‌تواند ماندگار و موثر باشد. آموختن به یک انسان، به زعم من، بهترین هدیه‌ای است که می‌توان به او داد. یک کار خوب دیگر، کاشتن درخت و یادگار گذاشتن آن برای آیندگان است. امروز روز درختکاری بود، و خوش به حال کسانی که، توانستند نهالی بکارند و طبیعت را خوشحال کنند.

درخت‌ها و گیاهان، کارشان مشخص است. بعید است زمانی بخواهند به جای اکسیژن، گازی سمی یا خطرناک را تحویل دهند. اما آموختن، می‌تواند درست انجام نشود و چیزهایی آموخته شوند که ارزشش را واقعا نداشته‌اند. ظرافت کار یک معلم هم، دقیقا همینجاست: در هنگام آموزش، چه چیزی را از خود به یادگار می‌گذاریم؟

برادر کوچکتری دارم، که اختلاف سنی نسبتا زیادی با من دارد. چند سال پیش که چند روزی در تبریز بودم، از من سئوالی کرد، که واقعیتی عجیب و هولناک را به همراه خود داشت. از من پرسید که: «معلم‌مان گفته است، اگر نام رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما را، با حروف ابجد حساب کنیم، می‌شود ۶۶۶ که عدد شیطان است. این درست است؟»

در این که هیچ کشور خارجی، به غیر از منافع خودش، به چیز دیگری نمی‌اندیشد، شکی نیست؛ آمریکا هم یکی از آن‌هاست که اتفاقا خاطرات بدی را هم در اذهان ما ایرانیان، از خود به جای گذاشته است. اما نمی‌دانم آن معلم، واقعا هیچ پایگاه منطقی دیگری غیر از این نیافته بود، تا با توسل به آن، بتواند حرفش را برساند؟ نمی‌توانست به روشی غیر از آنچه رمال‌ها دارند، سخنش را بگوید؟

به همراه برادرم همه ترکیب‌های ممکن «باراک حسین اوباما» را با حروف ابجد حساب کردیم، که نهایتا هیچ ترکیبی به ۶۶۶ ختم نشد. پاسخم به برادارم این بود: «دیدی که هیچ کدام ۶۶۶ نشد. اما فرضا حتی اگر می‌شد، باز هم نمی‌شد چیزی را ثابت کرد. چه بسا خیلی اسامی و عبارات مقدس برای ما، در حساب ابجد به این عدد ختم شوند. آن وقت چه می‌شد؟ خود عدد ۶۶۶ هم، صرفا یک عدد است از اعداد خدا، که اتفاقا خواص جالبی هم دارد؛ البته از نظر ریاضی و نه بیشتر. انتساب آن به شیطان یا هر چیز منفور دیگر هم، افسانه‌ای بیش نیست. شخص شیطان هم، بیش از آن که خودش فعال باشد، ذهن‌ها و افعال ما به او جان دوباره می‌دهند.»

سخن را کوتاه کنم. بهتر است مراقب افکاری باشیم که بذر آن‌ها را، در اذهان کودکان‌مان قرار می‌دهیم. آن‌ها و اطرافیان‌شان، قرار است در جوی که این افکار ایجاد می‌کنند، نفس بکشند. هوایشان را که آلوده کرده‌ایم؛ حداقل در این مورد خاص، هوایشان را داشته باشیم.

اشتراک‌گذاری این مطلب:
  • facebook
  • twitter
  • gplus

با من در شبکه‌های اجتماعی همراه باشید:

دیدگاه خود را بیان کنید

دیدگاه‌ها