6 فوریه 2016

خوب، بد، زشت در مرز علم هوش مصنوعی

خوب، بد، زشت در مرز علم هوش مصنوعی

شخصا علاقه بسیار زیادی به تماشای زندگی و رفتار مورچه‌ها دارم و هر زمان فرصتی پیدا می‌کنم، حتما به صحنه هنرنمایی آنها می‌نگرم. این رفتار اجتماعی مورچه‌ها و زنبورها، بدون شک یکی از مهم‌ترین منابع الهام بخش در مباحث مختلف علمی بوده است. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای علمی ناشی از مطالعه و مدل‌سازی رفتار اجتماعی مورچه‌ها، مجموعه الگوریتم‌های بهینه‌سازی مورچگان (Ant Colony Optimization) بوده است، که واضع اصلی آن، پرفسور مارکو دوریگو است.

در بازه کوتاهی که مشغول گذراندن دوران سربازی بودم، پیش از مراسم صبحگاه، هر گروه از افراد، مأمور به نظافت منطقه‌ای خاص از محیط اطراف بودند. بعضا من زودتر کارم تمام می‌شد و می‌توانستم به تماشای مورچه‌ها بنشینم. برای من فراوانی جمعیتی و گونه‌ای مورچه‌ها در یک منطقه محدود، غنیمتی بزرگ بود.

غالبا الگوهای رفتاری مورچه‌ها، مولفه‌های بسیار ساده‌ای دارند. از نظر ریاضی نیز باید همین طور باشد، تا بتواند حائز شرایط هوش جمعی (Swarm Intelligence) باشد. اما در میان آن همه سادگی، هر قدر تلاش کرده‌ام، تا کنون شواهدی (هر چند کوچک) از برخی رفتار‌ها ندیده‌ام؛ مثلا از زیر کار در رفتن. رفتاری که حداقل در میان سربازان آن دوره خاص، فراوان دیده می‌شد. من تا به حال مورچه‌ای را ندیده‌ام که بخواهد از زیر کار در برود و یا زرنگی کند.

هر چند موضوعاتی مثل از زیر کار در رفتن (و به اصطلاح زرنگ بازی) چندان شایسته تقدیر نیستند؛ اما الگوی ریاضی حاکم بر آن‌ها، بسیار پیچیده‌تر از الگوی همکاری است. پیاده‌سازی یک سیستم هوش مصنوعی با رفتارهای همکارانه، کار چندان سختی نیست. اما نوشتن یک الگوریتم که زرنگی می‌کند و یا به یک الگوریتم دیگر حسادت می‌کند، حداقل از نظر من، با دانش فعلی هوش مصنوعی، اگر غیر ممکن نباشد، قطعا بسیار سخت است.

علی رغم بدی‌های اخلاقی که برخی رفتارهای ناشایست دارند، از نظر پیچیدگی‌های موجود در الگوهای تشکیل دهنده، این نوع رفتارها شایسته تقدیر و البته تعمق هستند. اساسا طبیعت خون دل بسیار خورده است تا ژن از زیر کار در رفتن را کشف کند و برای آیندگان به ارث بگذارد. این‌ها اطلاعات و دستاوردهای مذموم و البته بسیار مهم و قابل احترام هستند؛ دقیقا مثل بمب هسته‌ای.

همه لایه‌های وجودی کیهان، از ذرات زیر-اتمی گرفته تا حدود اندازه‌های ما، و تا حدود اندازه‌های کهکشان و بالاتر از آن، همه و همه دارای نوعی شعور در لایه خودشان هستند. مثلا یک الکترون می‌داند که باید یک الکترون دیگر را دفع کند. با بسط این رفتار، جادوی طبیعت آنجا آغاز می‌شود که یک مجموعه از مولکول‌ها، این معنی را متوجه می‌شوند: درون و بیرون؛ خود و غیر خود. و این مفهوم بنیادی آن قدر خوب توسعه داده می‌شود که به مفهومی بد، و در عین حال ارزشمند، چون خودپسندی یا حسادت می‌رسد. اینجا، دقیقا یکی از مرزهای علم هوش مصنوعی است.

اشتراک‌گذاری این مطلب:
  • facebook
  • twitter
  • gplus

با من در شبکه‌های اجتماعی همراه باشید:

دیدگاه خود را بیان کنید

دیدگاه‌ها